ای نازنین ! نگاه روان پرور تو کو ؟


وان خندهٔ ز عشق پیام آور تو کو ؟

ای آسمان تیره که اینسان گرفته ای


بنما به من که ماه تو کو ؟ اختر تو کو ؟

ای سایه گستر سر من ، ای همای عشق


از پا فتاده ای ز چه ؟ بال و پر تو کو ؟

ای دل که سوختی به بر جمع ، چون سپند


مجمر تو را کجا شد و خاکستر تو کو ؟

آخر نه جایگاه سرت بود سینه ام ؟


سر بر کدام سینه نهادی سر تو کو ؟

ناز از چه کرده ای ، چو نیازت به لطف ماست ؟


آخر بگو که یار ز من بهتر تو کو

سودای عشق بود و گذشتیم ما ز جان


اما گذشت این دل سوداگر تو کو ؟

صدها گره فتاده به زلف و به کار من


دست گره گشای نوازشگر تو کو ؟

سیمین ! درخت عشق شدی پاک سوختی


اما کسی نگفت که خاکستر تو کو ؟